بین نویس

هر چه را می بینی بنویس...

بین نویس

هر چه را می بینی بنویس...

بین نویس

برای یادآوری صحنه هایی در ذهن، که قبلن دیده ایم.

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰

شب خز / Nightcrawler 2014

 

بنام خدا

«لوییس بلوم» دزد خرده پایی است که از بیکاری به آهن دزدی روی آورده اما به خاطر زیاده خواهی، حرص و طمع بسیارش و توسط زبان و بیان مسلط و نرم و روانش خیلی سریع به پول فراوانی می رسد. او در این راه از هیچ کاری دریغ نمی کند. او همیشه در مذاکرات بالاترین رقم را پیشنهاد می دهد تا به رقمی مناسب برسد. به عقیده ی خودش کسی است که سریع یاد می گیرد. به هیچ عنوان در تمام مدت فیلم بددهنی نمی کند و در مواقع بحرانی خونسرد عمل می کند. از کوچک ترین فرصت ها بهترین استفاده را می کند. لوییس تنها زندگی می کند.

فیلم سه هدف اصلی را دنبال می کند: 1- نشان دادن جو حاکم بر رسانه های خبری منطقه ی موردنظر فیلم 2- میزان جرم و جنایت و خشونت در سطح شهر 3- نشان دادن انسان های زیاده خواه در برابر اشخاص کم توقعی که در زندگی خود را دست کم می گیرند، و همچنین نحوه ی برخورد این انسان های زیاده خواه با این بخش از جامعه.


·        در سکانس ابتداییِ فیلم، «لوییس» مشغول بریدن فنس است. نگهبانی او را می بیند و قصد دارد او را دستگیر کند اما لوییس او را مورد ضرب و شتم قرار داده و ساعتش را می دزد. فنس ها و آهن پاره ها را می فروشد و از صاحب گاراژ درخواست استخدام دارد. صحبت های لوییس جالب توجه است که علاوه بر معرفی شخصیتش، قدرت بیان و مذاکره ی «لو» را نیز نشان می دهد

شروع سکانس؛ دقیقه ی 5 فیلم:        

ببخشید آقا من دنبال کار میگردم! در واقع به فکر پیدا کردن یه کاری هستم که بتونم یادش بگیرم و در اون پیشرفت کنم! من کیم؟! یه آدم سختکوش! من اهداف بزرگی دارم و بهم گفتن که خیلی سمج هستم! سر خودم رو شیره نمی مالم آقا! من با عزت نفس بزرگ شدم که خیلی در مدارس مرسومه! فقط امیدوار بودم که انتظاراتم در نظر گرفته بشه! اما میدونم که فرهنگ فعلی کار برخلاف نسل‌های قبلی هیچ ارزشی برای وظیفه شناسی قائل نیست!  چیزی که بهش اعتقاد دارم اینه که اتفاقات خوب برای اونایی که سخت کار میکنن میفته  و آدم‌هایی مثل شما که به قله‌های پیشرفت دست پیدا کردی  همینطوری یه دفعه به اونجا نرسیدین!  شعار من اینه که برای برنده شدن در بخت آزمایی، باید پول گرفتن بلیطش رو در بیاری!

 که در نهایت صاحب گاراژ می گوید که دزد استخدام نمی کند. واکنش لو از شنیدن این پاسخ بسیار جالب است؛ چهره اش نشان می دهد که خشم خود را فرو خورده و سعی در کنترل خود دارد.

 

·        در راه بازگشت، لو حادثه ی برخورد خودرویی به دیواره ی کناری، را در خیابان می بیند. پیاده می شود. پلیس ها در حال کمک به راننده ی خودرو هستند که ناگهان یک ون می رسد و شخصی دوربین به دست به طرف محل حادثه می دود. پس از پایان کار وی، لو از وی درباره ی کارش می پرسد و اینکه آیا کسی را استخدام نمی کند. که با جواب منفی گزارشگر مواجه می شود.

·        فردای آن روز با دیدن گزارش تصادف از شبکه ی خبری ترغیب می شود این کار را دنبال کند. دوچرخه ای می دزدد و آن را در یک فروشگاه با یک دوربین فیلمبرداری و یک رادیوی اسکنر پلیس معاوضه می کند و کار خود را از همان شب رسماً آغاز می کند.

·        پس از چندین شکست بالاخره موفق می شود تصاویر نصفه و نیمه ای از یک شخص مضروب با گلوله بگیرد. این تصاویر را به شبکه ی خبری -که «نینا» کارگردان آن مرکز است- می فروشد. نینا از فیلم گرفته شده بدش نمی آید و لو را تشویق می کند که کارش را ادامه دهد. جو رسانه ای حاکم را از زبان نینا می شنویم که چه جور سوژه هایی از لو می خواهد:

شروع سکانس 00:20:00

نینا: میخوام وقتی که چیزی داشتی بهم زنگ بزنی!

لو: یه همچین چیزی؟!

نینا: درسته

لو: خونین؟!

نینا: خب، خون فقط قسمتی ازش هست! ما از جنایت خوشمون میاد! ولی نه همش جنایت!   ماشین دزدی در کامپتون مثلا!

لو: این که خبر نیست. هست؟

نینا: ما متوجه شدیم که بیننده‌ها بیشتر علاقمند به جنایات شهری هستن که داره به سمت حومه شهر کشیده میشه! این یعنی یه قربانی یا چند قربانی ترجیحا ثروتمند و سفیدپوست که به دست آدم‌های فقیر یا اقلیت زخمی شده!

لو:  فقط جنایت؟!

نینا: نه. تصادفات. اتومبیل، هواپیما، قطار، اتوبوس و غیره

لو: خونین ؟!

نینا: خب... تصاویر خونین! بهترین مثالی که میتونم برایت بزنم برای اینکه بفهمی دنبال چی هستیم اینه که مجری زن اخبارمون رو تصور کن در حالیکه گلوش پاره شده و جیغ زنان داره در خیابان می دوه.

·        لو، اولین فیلم گرفته شده توسط خودش را در تلویزیون می بیند و شروع به یاد گرفتن می کند.

·        لو شخصی به نام «ریچارد» را استخدام می کند. «ریک» (ریچارد) چهره ی مفلوک و مضطربی دارد. در ابتدا لو نمی خواهد به ریک به عنوان کارآموز حقوق بدهد که ریک مفلوکانه از او درخواست حقوق می کند. در نهایت برای هر شب، 30 دلار در نظر می گیرد. ریک بسیار خوشحال می شود.

·         ریک قرار می شود توسط جی پی اس موبایلش، لو را به محل حادثه راهنمایی کند. به خاطر اشتباهی که ریک می کند با تاخیر به محل حادثه می رسند.  در اینجا لو نصیحت هایی را به ریک می کند که خواندنشان خالی از لطف نیست:

دقیقه ی00:30:00 بسیار خب. اول از همه ریچارد جواب سؤالم رو با گفتن یه مشکل نگو به‌اندازه کافی از این مشکلات دارم .بهم راه‏حل بگو که بتونیم با هم تصمیم بگیریم

 «ریک دیل» یه تحقیق کرده و متوجه شده که در هر سیستمی که براساس همکاری بنا شده، هر چقدر هم کوچیک، از یه مدرسه ماهیگیری تا یه تیم حرفه‏ای‌ هاکی... این محقیقن حرفه‏ای به این نتیجه رسیدن که ارتباط مهمترین راز موفقیت هست!

دقیقه ی 00:30:48 لو: میدونی ترس (FEAR) مخفف چیـه؟! شواهد نادرست، بنظر واقعی میان! (False Evidence Appearing Real  )

·        برای حادثه ی بعدی به موقع می رسند ولی پلیس تمام راه ها را بسته. مورد تیراندازی بوده. لو بدون اجازه وارد خانه می شود و مخفیانه از خانواده ای که به سوی خانه شان شلیک شده تصویر می گیرد. تصاویر را برای نینا می برد. با اینکه «فرانک» (تدوین گر نینا) مخالف است اما نینا از فیلم ها خوشش آمده و لو را تحسین و تشویق کرده و اعتنایی به فرانک نمی کند.

دقیقه ی 00:34:12 از اینکه چطور فرانک رو کنترل کردی خوشم اومد! حقیقت رو نه رقیق کردی نه ملایم! به نظر من  وقتی که پای اهدافت در میونه باید رک باشی، تا اینکه نظراتت رو به شکل غیرمستقیم بیان کنی!

·       نینا درباره ی تجربه ی کاری لو از او می پرسد و می گوید این چیزها را از کجا یاد گرفته ای؟! لو پاسخ می دهد که به صورت آنلاین مطالعه می کند:

·       کل روز پای رایانهم هستم! نمیشه رسماً بهش تحصیلات گفت، ولی تقریباً هر چیزی رو میشه پیدا کرد! مثلا سال گذشته یه دوره آنلاین تجارت رو گذروندم ...و یاد گرفتم که قبل از اینکه کاری رو شروع کنی باید یه طرح کار داشته باشی و اینکه چرا دنبال چیزی هستی به‌اندازه اون چیزی که دنبالشی مهمه! اون سایت بهت توصیه میکرد قبل از اینکه تصمیم بگیری کجا روی تواناییهات تمرکز کنی به این سوال جواب بدی: دوست دارم چیکار کنم؟ اون سایت پیشنهاد داده بود که یه لیست از نقاط ضعف و قوتت تهیه کنی! در چه کاری ماهرم و در چه کاری مهارت ندارم؟ شاید بخواهم درباره چیزهایی که در آن واردم بیشتر دانش کسب کنم! شاید بخواهم در چیزهایی که ضعف دارم خودم رو تقویت کنم! من اخیرا لیستم رو بازنویسی کردم و فکر میکنم اخبار تلویزیون ممکنه چیزی باشه که دوست دارم! همونطور که چیزیه که تو اون وارد هستم!

 

·        لو به سرعت پیشرفت می کند، ماشین تازه ای می خرد و تجهیزات خود را ارتقا می دهد.

·        در یکی از صحنه ها موضعِ ریک را از زبان خودش می شنویم که لو گویی اصلا به آن گوش نمی کند:

دقیقه ی 00:40:00 کنار اومدن با چیزهایی که نداری! همه‏ی قضیه‏ اینه! زندگی با چیزی که نداریم، درسته؟ اینطور فکر نمیکنی؟

·        لو قبل از پلیس به محل حادثه  ی تصادف خودرو می رسد. لو به جای کمک به مصدوم وی را به سمت جلوی ماشین می کشد تا صحنه های بهتری را ضبط کند. به عبارتی صحنه سازی می کند تا پول بیشتری بگیرد. لو با اشتیاق فراوان این صحنه ها را با تمام جزئیات ثبت می کند.

·        لو از نینا -با اینکه خیلی بزرگتر از لو است- برای شام دعوت می کند و او را تهدید می کند که اگر نپذیرد دیگر فیلم هایش را به نمی فروشد.

·        رقیب لو (همان خبرنگاری که در ابتدای فیلم لو از او درخواست استخدام کرده بود) از وی برای همکاری دعوت می کند، تجهیزات پیشرفته اش را به رخ لو می کشد و پیشنهاد خوبی به او می دهد. لو با خونسردی نمی پذیرد.

·        نینا با لو برای شام به یک رستوران می روند. لو از ظاهر نینا تعریف می کند. لو این قرار را نه برای آشنایی بلکه برای مذاکره با نینا در مورد تشکیل یک تیم با وی گذاشته است. نینا نمی پذیرد. لو چنان با اعتماد به نفس و مسلط نینا را زیر سوال می برد که نینا چاره ای جز پذیرفتن نمی بیند.

دقیقه ی 00:50:28 یک چیزهای خوبی در مورد تنها بودن وجود داره! مثلا وقت این رو داری که کارهایی که دوست داری رو انجام بدی، مثل درس خوندن و برنامه ریختن! ولی نمیتونی شام‏هایی به این شکل داشته باشیو یا فیزیکی با یک نفر باشی!

دقیقه ی 00:52:41 لو: ارزش واقعی یک جنس وقتیـه که یک نفر آمادگی پول دادن براش رو داشته باشه! 

دقیقه ی 00:53:05 لو : یک دوست  هدیه ‏ایـه که تو به خودت میدی!

·        ریک درخواست اضافه حقوق دارد و لو با خباثت نمی پذیرد. با وجود امکانات پیشرفته ای که رقیب لو دست و پا کرده در هر صحنه ای زودتر از لو می رسد. فیلم های لو نینا را راضی نمی کند و با عصبانیت از لو انتظار صحنه هایی خشونت بارتر از یک چاقو خوردن ساده را دارد. لو برای نخستین بار در کل طول فیلم، در خانه ی خودش به شدت عصبانی می شود.

·        در یک اقدام کاملا خبیثانه ونِ رقیب را دستکاری می کند. شب، گزارش برخورد یک ون با تیر چراغ را می شنوند. با سرعت به سمت محل حادثه می روند.

دقیقه ی00:58:57 لو خطاب به ریک: فکر میکنم احتمالاً انتظارات من از تو بیشتر از انتظاراتت از خودتـه!

·        لو از رقیبش نیز فیلم می گیرد.

·        لو خوش شانس است و بلافاصله پس  از این حادثه، حادثه ی دیگری که محل وقوع آن بسیار به آن ها نزدیک است و اتفاقا منطقه ی امن شهر است، گزارش می شود. حادثه ی تیراندای در یک خانه است که لو ده دقیقه زودتر از پلیس به محل می رسد و تمام جزئیات را ثبت می کند. از افرادی که این جنایت را مرتکب شده اند و فرار می کنند نیز تصویربرداری می کند. از چهره و شماره ی پلاک ماشینشان فیلم می گیرد.

·        لو تصاویر ضبط شده از قاتلین و ماشینشان را حذف می کند و فیلم ها را برای نینا می برد. لو پیشنهاد بسیار بالایی می دهد. از 100 هزار دلار شروع می کند تا به 15 هزار دلار رضایت می دهد. نینا این رقم را به سختی می پذیرد و لو علاوه بر این از او می خواهد که از این به بعد تمام تصاویرش با نام شرکت خبری خودش پخش شود و او را به تمام اعضای گروه خبری معرفی کند تا بتواند روابطش را گسترش دهد. نینا چاره ای جر پذیرفتن نمی بیند. زمان پخش این خبر نینا از اتاق فرمان چپ و راست به گویندگان خبر می گوید که پیاز داغش را زیاد کنید. این خبر در سطح شهر غوغا می کند.

·        پلیس سراغ لو می آید. لو به پلیس می گوید چهره ی قاتلین را ندیده و فقط ماشین شاسی بلندشان را دیده که در حال فرار بودند و از آن ها فیلمی نگرفته.

·        لو از روی شماره پلاک ماشین آدرس قاتلین را از طریق اینترنت! پیدا می کند. به همراه ریک به آدرس مورد نظر می روند اما در بین راه لو حقوق ریک را به انتخاب خودِ ریک افرایش می دهد. ریک که در ابتدا قصد گفتن 100 دلار را دارد اما پشیمان می شود و شبی 75 دلار را پیشنهاد می دهد. لو می پذیرد و ریک می خواهد بیشترش کند اما لو دیگر قبول نمی کند. لو از مزایای کار امشبشان به ریک توضیح می دهد که اگر این کار را با موفقیت انجام دهیم نانمان در روغن است و 50 هزار دلار پاداش می گیریم. نقشه ی لو اینست که منتظر خروج قاتلین شوند و هنگامی که با ماشینشان به یک مکان مناسب و شلوغ رفتند به پلیس اطلاع دهند و از آن جایی که به راحتی تسلیم نمی شوند یک فیلم خبری خوب از آب در می آید.

·        ریک با شنیدن این خطرات درخواست نصف مقدار پاداش را می کند و لو را تهدید می کند که اگر این مقدار را به او ندهد پلیس را در جریان کارهایی که کرده می گذارد. لو که عصبانی شده با بی میلی می پذیرد.

·         قاتلین را تا یک رستوران خلوت تعقیب می کنند. لو گزارش کاملی از مکان آن ها و مشخصات ظاهریشان به پلیس می دهد. در این لحظه ریک به لو می گوید: ...ولی تو گفتی قراره صبر کنیم تا به یک محله بهتر و مردم بیشتر برسیم نه یک رستوران لعنتی! لو پاسخ می دهد: ما با داشته‌هامون کار می کنیم.

·        لو به هر زحمتی شده ریک را متقاعد می کند که برای فیلمبرداری از ماشین خارج شود و از دور کارش را انجام دهد. خود لو بدون اینکه از ماشین خارج شود فیلم برداری می کند. پلیس سر می رسد و وارد رستوران می شود. پلیس های بیشتری به آن ها اضافه می شوند و آن قدر تعلل می کنند که قاتلین با دیدن پلیس ها به ماجرا پی می برند و به پلیس ها شلیک می کنند. همه ی این ماجرا توسط لو و ریک ضبط می شود.

·         یکی از قاتلین کشته می شود و دیگری، در حالی که زخمی شده خود را به ماشین می رساند و فرار می کند. پلیس ها به دنبال او و ریک و لو به دنبال آن ها. بعد از یک تعقیب و گریز هیجان انگیز ماشین پلیس و ماشین قاتل سرنگون می شوند. لو و ریک از این حادثه جان سالم به در می برند و در محل حادثه توقف می کنند. لو از ماشین پیاده می شود و سراغ ماشین سرنگون شده ی قاتل می رود تا سر  و گوشی آب دهد. بعد از وارسی، با اطمینان به ریک می گوید "که این یارو مُرده، پیاده شو فیلم بگیر". ریک از ماشین پیاده می شود و دوربین به دست، دوان دوان خود را به ماشین قاتل می رساند. همین که ریک قصد گرفتن فیلم از جنازه ی قاتل را دارد با ضربِ چند گلوله از پا در می آید.

·         قاتل از ماشین پیاده می شود. نگاهی به لو می کند و لو نیز با خونسردی از او فیلم می گیرد. قاتل در با کمال تعجب لو را نمی کشد و فرار می کند.

 گروه دیگری از پلیس ها سر می رسند و قاتل را می کشند.

·        ریک که لحظات آخر عمرش را سپری می کند به لو می گوید که چرا به دروغ گفتی که اون قاتل مرده و لو پاسخ می دهد: نمیتونم موفقیت شرکتم رو بخاطر حفظ یک کارمند غیر قابل اعتماد به خطر بندازم... تو قدرت مذاکره کردن من رو یاد گرفته بودی، و ازش در برابر خودم استفاده کردی! ممکن بود دوباره اینکارو بکنی. ریک، جان به جان آفرین تسلیم می کند و لو دوربین را از دستش در می آورد.

·        لو فیلم کامل را برای نینا می برد. نینا از کار لو شگفت زده می شود و به شدت تحت تاثیر این ویدئو قرار می گیرد. قیمت را به انتخاب لو می گذارد. پلیس سر می رسد و درخواست دارد که از پخش این فیلم جلوگیری شود. نینا می گوید اگر حکم قضایی نداری تا 4 دقیقه ی دیگر روی آنتن می رود.

·        لو برای توضیحات به اداره ی پلیس می رود. تمام حقوق خودش را مطالعه کرده و نیازی به وکیل نمی بیند. حتی زاویه ای که دوربین اتاق بازجویی می گیرد را هم می داند. با این که پلیس از ماجرای لو، که چگونه این فیلم را گرفته، خبر دارد و تمامی جزئیات را می داند اما مدرکی در دست ندارد. لو داستانی ساختگی سر هم می کند و پلیس را می پیچاند و از آن جا خارج می شود.

·        در سکانس پایانی لو سه نفر دیگر را استخدام کرده و دو ون برای ادامه ی کارش تهیه کرده است. جملاتی که لو در سکانس پایانی به کاراموزان می گوید در خور توجه است:

زمان این سکانس 01:52:27 تبریک میگم! تبریک میگم! انتخاب شما توسط تولید فیلم خبری، به دلیل تایید کمیته استخدام بر سابقه شغلی  و شخصیت فوق العاده شما بوده! امیدوارم که با تلاش زیاد و مسئولیت پذیری  در طول دوران کارآموزی و دنبال کردن اهداف شغلی  بتونید به طور تمام وقت، کارمند تولید فیلم خبری شوید! من میتونم از تجربیاتم براتون بگم! نردبان موفقیت در این کار، با دقت گوش دادن و پیروی از دستورات منه...  ممکنه گاهی مواقع گیج بشید  و گاهی هم احساس ناامنی کنید، اما یادتون باشه  من هیچوقت از شما نمی خواهم کاری را انجام دهید که خودم نخواهم انجامش دهم.

پایان


  با تشکر از زیرنویسِ سعید رادان، سپهر عدوانی و امیر طهماسبی

 

 

نظرات (۱)

سلام .واقعا وبلاگ خوبی دارین .نکته جالبش که منو جذب وبلاگتون کرده تحلیل و تفسیر خوب و زیبا فیلم هاس .که از جذتبیت خاصی برخورداره و همچنین تکه کلام های تاثیر گذار فیلم که جملات خاصی هستن که درعین کوتاهی فوق العاده تاثیر گذارن .من وبلاگتون دوس دارم کم کم احساس میکنم بدون دیدن و خوندن ان در شبانه روز یکبار نمی تونم بخوابم .ببخشید یه سوال ذهن منو درگیر کرده اونم اینه که با این تفسیر و تحلیل قشنگ آیا شما در زمینه بازیگری یا در کل فیلم و سینما کار میکنین .فقط از رو کنجکاوی پرسیدما یه وقت فک نکنین بخام بعدا بهتون بگم منم ببرین تو صدا و سیما هااااا.
پاسخ:
سلام احد جان
خیلی ممنون شما لطف داری به ما ؛)
نه بنده در این زمینه هایی که فرمودین کار نمی کنم و فقط از روی علاقه این کارو انجام می دم :)
نظرت باعث دلگرمی من شد خیلی خیلی ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی